مداد طلايي
علمي-آموزشي 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

این فیلسوف در منطق ،معرفت شناسی،علم اخلاق ،زیبا شناسی ،و فلسفه های سیاسی و اقتصادی و تربیتی شهرت یافت .

دیویی تحت تاثیر ایده آلیسم (پندار گرایی)جدید"هگل"فیلسوف آلمانی قرار گرفت زیرا او نیز همانند هگل "محیط گرا"بودو اهمیت تاریخ را برای شناخت مسایل اجتماعی حاضر تاکید می کرد .

تولد جان دیویی درست مصادف بود با عصر" داروین" که بعد ها مطالعه ی کتاب های داروین،دیویی را تحت تاثیرخاص قرار دادو افکار داروین نقش بسیار مهمی در فلسفه دیویی باز کرد .

دیویی شخصی بود ( ساده ، فروتن ، مطلقاخالی ازهر گونه مظاهر ، آرام ، دلسوز ،  متفکر ، و اندکی خجول )که پشتکار زیادی داشت .

به عقیده دیویی کار اصلی فلسفه حل مسایل فیلسوفان نیست بلکه به حل مسایل انسانها می پردازد. خود او نیز به مسایل انسانها می پرداخت و محتوای این جهان شمولی اندیشه های او را به صراحت نشان می دهد .

بدون تردید بیشترین تاثیر جهانی جان دیویی در میدان آموزش و پرورش بود.اوبر خلاف اکثر فیلسوفان هر گونه فلسفه ای را فلسفه ی آموزش وپرورش می خواند. جان دیویی این دیدگاه تربیتی – فلسفی خود را در کتاب دموکراسی و آموزش و پرورش چنین بیان می کند : «اگر بپذیریم که آموزش پرورش ،فرا گرد ایجاد آمادگی های اساسی ، عقلانی و عاطفی در برخورد با طبیعت و انسان است ، فلسفه را می توان حتی به عنوان نظریه ی عمومی آموزش و پرورش » تعریف کرد.

دیویی از پیشگامان بر جسته ی فلسفه پراگماتیسم "تجربه را محور آموزش و پرورش قرار داد. برداشت دیویی از تجربه در بر گیرنده سه عنصر است :

الف ) تاثیر زیست شناسی بر تجربه

ب ) مفهوم علمی آزمایش

ج ) آموزه ی پیرس درباره معنی که طبق آن تصورات بر حسب پیامد های اعمال ما تحلیل می گردند.

به نظر دیویی تجربه ادراک روابط جز؛ اساسی دستیابی به شناخت است –  « عمل ، برای شناخت ضروری است »

دیدگاه روان شناختی جان دیویی

 جان دیویی کتابی درباره روانشناسی ننوشته است ، اما در همه ی آثار او می توان توجه ویژه به روانشناسی ، مخصوصا در میدان آموزش و پرورش را دریافت .

دیویی در کتاب اخیرش از عادت و تاثیر در رفتار آدمی ، عادت و رسوم اخلاق ، روانشناسی تفکر و ...........بحث می کند .

به نظر دیویی فعالیت اخلاقی انسان نیز نه تنها به شخص ، بلکه به محیط بستگی دارد . رفتار اخلاقی محصول تامل طبیعت شخص و شرایط محیطی است . دیدیی معتقد است تا زمانی که شرایط مشخص محیطی را ، که رفتار مورد نظر در آن رخ داده است یا رخ می دهد ، بدرستی نشناسیم واقعا به چیزی پی نبرده ایم . دیویی در بحث از آموزش و پرورش بر خلاف اکثر اندیشمندان ، بین هدف و وسیله به دو گانگی معتقد نیست و هر دو را مهم و ارزشمند تلقی می کند .

جان دیویی نیز مانند اکثر مربیان متاثر از یافته های روان شناسی جدید ، به فرایند یادگیری و تاثیر مستقیم آن در آموزش و پرورش توجه دارد معتقد است :

1) مطالعه انتزاعی یادگیری و فراموش کردن محیطی که یاد گیری در آن رخ می دهد نیز ممکن است .

2) تدریس و یادگیری با هم تعامل دارند .

3) بین یادگیری و یادگیرنده جدایی وجود ندارد .

4)یادگیری و زندگی با هم انجام می گیرند .

دید گاه های تربیتی جان دیویی

1) نظر وعمل یا نظریه و عمل کرد را نمی توان از همدیگر تفکیک کرد و آن دو حکم واحد را دارند زندگی در مدرسه هم از زندگی در خارج از مدرسه جدا نیست .

2) زندگی و یادگیری مترادفند . یادگیری در مدرسه ، زندگی است نه آماده شدن برای زندگی .

3) آموزش و پرورش پشت سرش هدفی ندارد . بلکه هدف یا غایت خودش است .

4) آموزش و پذورش باز سازی و تغییر شکل دادن است .

5) آموزش و پرورش فرایندی است اجتماعی که فرد را با جامعه و شعور اجتماعی مرتبط می کند .

6) هدف آموزش و پرورش در درجه اول گسترش روش های انتقادی اندیشیدن است .

7) ارزش آموزش و پرورش به این است که روابط اجتماعی را بر انگیزد و سبب شود که یادگیرندگان به آثار اجتماعی اعمال خود توجه داشته باشند .

8) مربیان آموزش و پرورش باید دارای بینش های روانشناختی باشند و تربیت باید با ساختار روانشناختی فرد سازگار باشد .

9) مربیان آموزش و پرورش باید نیروها ،غرایز و رغبت های کودک را به درستی تعبیر و تفسیر وآنها را با جامعه هماهنگ کنند .

10) هدف آموزش و پرورش بر فهالیت های درونی و نیاز های شخصی مورد تربیت مبتنی باشد .

11) همان قدر که جدا کردن یک مساله فلسفی از مسایل دیگر دشوار است تفکیک یک مساله تربیتی از سایر مسایل زندگی مشکل می باشد .

آموزش و پرورش از دید گاه عمل گرایی

عمل گرا یا "پراگماتیست"آموزش و پرورش را جنبه یا بعد فعال فلسفه می داند و معتقد است که فلسفه از تربیت زاییده می شود نه بر عکس. به نظر دیویی بهترین و مهم ترین تعریف فلسفه عبارت است از : « نظریه ی تربیتی به معنای وسیع کلمه است »

فلسفه آموزش و پرورش پراگماتیستی را می توان در چند اصل زیر خلاصه کرد :

1)مبدا و محور آموزش و پرورش کودک است و تعامل میان محیط طبیعی و اجتماعی کودک است که به او تجربه می دهد.

2)تربیت در نظر پراگماتیسم توجیه و هدایت انگیزه ها و استعداد های فطری است برای ارضای احتیاجات کودک در محیط .

3)پراگماتیست ها به فرد و دموکراسی اعتقاد و ایمان زیادی دارند و معتقدند که فرد می تواند پیشرفت کند واستعداد رسیدن به کمال را دارد .

4)این عده به روش ، بیش از هدف اهمیت می دهند به همین سبب روش های تدریس معمولی و قدیمی را به شدت مورد انتفاد قرار داده اند.

5)پراگماتیست عقیده دارد که دانش آموز باید دایما دروضع فعال قرار گیرد و نباید از اوانتظار داشت که نتایج و اندیسه های پروم را بپذیرد .

6)یاد گیری از طریق زندگی اساس پراگماتیسم است و معلمی را تمجید می کند که کور کورانه به کتاب ها اعتماد نمی مند بلکه معتقد است که کودک از راه فعالیت شخصی بیش از روش تلقین یاد می گیرد.

7)پراگماتیسم تقسیم برنامه درسی را به علوم و مواد مختلف مورد انتظار قرار می دهد زیرا میان آنها فرق زیادی نمی بیند .

8)فلسفه عمل گرایی به اصل تکامل در برنامه درسی معتقد است و این اصل عبارتست از :«زندگی دانش آموز و تجربه او به طور کلی و خصوصا فعالیت کنونی وی »

9)پراگماتیست ، مدرسه را جامعه ی کوچکی از اجتماع بزرگ می داند و معتقد است که دانش آموز از راه فعالیت های خود در این جامعه می تواند با حقوق و وظایف یا به طور کلی مسایل اخلاقی آشنا شود و آن ها را به کار بندد .

10)روش پروژه از مهم ترین روش های تدریس است که پراگماتیسم را مشخص می کند . در این روش کودک را با مسایل و مشکلات عملی در زندگی مواجه می کنند تا شخصا در باره ی آنها بیندیشد و برای حل آنها بکوشد .

اصول تربیتی عملگرایان معاصر

آموزش و پرورش بازسازی و تنظیم مجدد تجربه آدمی است- مربیان و معلمان باید شرایطی را فراهم آورند که محصلان را رشد دهند –محصل موجود زنده ای است که می تواند مسایل خود را حل کند- معلم نیز یادگیرنده مداوم است که دیگران را در فرایند یادگیری کمک و هدایت می کند – معلمان شرایط لازم و مناسب را برای یادگیری آنچه مورد نیاز و علاقه ی محصلان است فراهم می کند .

هدف آموزش و پرورش

1) هدف تربیتی در مورد هر کس باید بر فعالیت ها و احتیاجات اصیل او که شامل عادت های اکتسابی هستند مبتنی باشد .

2)هدف تربیتی باید با اوضاع و احوال محیط شخصی موافق باشد تاحصول آن میسر شود .

3)هدف تربیتی باید عینی و قابل ادراک و قابل تحقق باشد . هدف های کلی و انتزاعی برای دانش آموزان قابل درک نیستند از اینروتحقق نمی پذیرند . به نظر دیویی هدف آموزش و پرورش راهنمایی دانسش آموز بر اساس رغبت ها و فعالیت ها ی شخصی او به رشد و تکامل است .

وظیفه ی مربی

به نظر پراگماتیست ها آموزش و پرورش یک عمل اجتماعی است چون دانستن و انجام دادن به همدیگر بستگی دارند . اشخاص تنها در یادگیری آزاد نیستند،بلکه در این که بخواهند یاد بگیرند نیز آزادی دارند و پذیرش مسئولیت را از راه زندگی در اجتماع می آموزند . دانش آموز به مدرسه می رود برای اینکه آنجا را دوست دارد جای فعالیت و نشاط است .

بنا بر این مربی باید وظایف زیر را انجام دهد:

الف ) دانش آموز را از هر لحاظ بشناسد .

ب ) بداند آموزش و پرورش فعالیتی است مبتنی برطبیعت کودک .

ج )فرصت هایی برای دانش آموز فراهم آورد تا او فعالیت کند که فعالیت راه طبیعی یادگیری است .

د )مسائلی را که با سن و استعداد درک و نیازهای دانش آموز متناسب هستند طرح کند .

ه ) قبلا در مورد مسائلی که ممکن است برای دانش آموزان مطرح شوند بیندیشد .

و )مربی بداند که آزادی دادن به دانش آموزان وسیله است نه هدف .

ز )به دانش آموزان امکان دهد که اشتباه کنند زیرا یادگیری نمی تواند بدون اشتباه انجام بگیرد .

برنامه درسی

 مکتب های تجربه گرایی معتقدند که کودک باید تجارب لازم را بیاموزد تا بتواند موجودیت خود را حفظ کند بنابراین ،برنامه درسی آنها باید شامل انواع شناخت و مهارت هایی باشد که کودک در زندگی کنونی و آینده اش بدان آنها نیازمند است .

مدرسه به طور کلی باید فعالیت هایش را بر امیال دانش آموزان مبتنی کند تا اینکه بتواند رغبت آنان را برای یادگیری بر انگیزد . دیویی امیال کودکان را به چهار نوع تقسیم می کند .

1)میل به ارتباط اجتماعی 

2)میل به جستجو و بررسی اشیا؛

3)میل به فعالیت                                                                                                  

4)میل به تاثیر هنری

 به عقیده ی او هر گاه برنامه ی فعالیت مدرسه بر این چهار میل تنظیم شود ،به رشد و تکامل طبیعی کمک خواهد کرد و یادگیری برای کودک نشاط انگیز خواهد بود .

 روش تدریس

 عمل گرایی ، دانش آموز محور است و برنامه ی درسی را ناشی از زندگی می داند . روی تفکر انتقادی و خلاق تاکید می کند. وظیفه معلم این است که تجارب و آزمایش ها را بر گزیند،تنظیم و هدایت کند. آنها معتقدند که تربیت اجتماعی و روان شناختی باید توام انجام بگیرد . با توجه به این نگرش ها روش تدریس تابعی از تفاوت ها ی فردی خواهد بود و نمی توان روش واحد و ثابتی را همیشه به کار برد .

 روش تدریس باید :

1)همه محصلان را فعال نگه دارد .

2)نیازهاو رغبت ها و توانائی های دانش آموزان را در نظر بگیرد .

3)ایشلن را به تفکر انتقادی بر انگیزد .

4)احساس مسئولیت رادر ایشان رشد دهد .

5)آنها را به تجربه ی شخصی پدیده ها بر انگیزد .

6)همکاری و تشریک مساعی را در محصلان ایجاد کند .

7)معلم نقش رهبری را ایفا کند .

این عده بهترین روش تدریس را روش "پروژه"در نظر می گیرند که در آن هر گروهی از دانش آموزان به مطالعه و جمع آوری اطلاعات درباره ی یکی از موضوعات درسی مامور شود .

برگرفته از وبلاگ دست نوشته ها

[ شنبه ۱۳۹۹/۱۰/۰۶ ] [ 7:8 ] [ بابايي ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

علم چون گنجي است كه زر و سيم را ياراي خريداري آن نشايد بلكه تنها در محضر معلم زانوي ادب بر زمين نهادن بايدت!

:My email          
z_babaei21@yahoo.com