مداد طلايي
علمي-آموزشي 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

مقاله ي فرنگیس شاهرخی

دانشجوی دورة دکتری دانشگاه بین المللی امام رضا علیه السلام


برچسب‌ها: علمی و آموزشی
ادامه مطلب
[ جمعه ۱۴۰۰/۱۱/۲۲ ] [ 8:16 ] [ بابايي ]

بسم ربّ الشهداء و الصديقين

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندار، بلکه زنده‌اند

و نزد پروردگارشان به ایشان روزی می‌دهند.     

   ( سوره آل عمران آیه ۱۶۹)

امام حسین(ع) در نوشته های شهید چمران

خدایا ترا شکر می‎کنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر می‎کنم

که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

 


برچسب‌ها: آموزشي
ادامه مطلب
[ دوشنبه ۱۳۹۹/۰۶/۰۳ ] [ 4:20 ] [ بابايي ]

 

 از زبان شهید ابراهیم هادی  ( روزی حلال)

روزی از خانه بیرون رفتم دیدم پیرزنی کلی وسایل خریده است،نمی داند چطور برود خانه. من رفتم کمک کردم.وسایلش را تا منزلش بردم.پیرزن کلی تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد؛نمی خواستم  قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد، من مطمئن بودم این پول حلاله،چون پدرم می گفت:(برای پولی که برایش زحمت کشیدی حلاله).

کتاب:(سلام بر ابراهیم)

ناشر(نشر ابراهیم هادی)  

تدوین: عرشیا اسراری

[ شنبه ۱۳۹۹/۰۱/۲۳ ] [ 1:28 ] [ بابايي ]

روزی از  روزها ،یک شیر مردی بود به نام آقا محسن حججی.او مردی مهربان،مومن،درستکار بود،که می خواست به سوریه برود تا از وطن و میهنش در برابر دشمنان تکفیری دفاع کند واجازه جسارت به حرم حضرت زینب را به دشمنان ندهد. او همیشه سعی میکرد رضایت پدرو مادرش را به دست آورد زیرا خشنودی خدا در رضایت انهاست.یک روز آمد وبه مادرو پدرش گفت که میخواهد به سوریه برود و انها اورا بدرقه کردندو همسرش نیزساک او را برای رفتن آماده کرد.بعد از گذشت چندوقت از اعزامش به جبهه، به محصره دشمنان تکفیری در امد و به طرز ناجوانمردانه ای او را به شهادت رساندن وهمانند ارباب شهیدش سرش را از تن جدا کردن وپیکرش بدون سر به وطن بازگشت.

نویسنده: طاها رستمی فر


برچسب‌ها: داستان کوتاه
[ شنبه ۱۳۹۹/۰۱/۱۶ ] [ 19:6 ] [ بابايي ]

خودم :خدا رحمت كند امام خميني را او بود كه زندگي را به ما شناساند ،او بود كه اسلام را براي ما نگه داشت ،او از آسمان آمده بود و يك فرشته ي الهي بود.

حضرت آيت الله امام خامنه اي مدظله عليه فرمود:درود خدا بر مجاهدان راه حق ،سلام خدا برآن كساني كه آن حماسه و شور را آفريدند :

ياد امام و شهدا 2بار (دل و مي بره كرببلا)6بار    ياد امام و شهدا 1بار(دل و مي بره كرببلا)3بار 

بعضي شبا وقتي بابا كنج دلش غوغا كه ميشه   يا بعضي وقتا دل شب وقتي كه از خواب پا ميشه 

مي ره يه گوشه مي شينه، آلبومشو وا مي كنه    خوب مي دونم گذشته شو با اونا پيدا مي كنه 

با اونا نجوا مي كنه ،دردو دل اين روزاشو                   با اونا نجوا مي كنه ،با اونا نجوا مي كنه 

ياد امام و شهدا2 بار (دل و مي بره كرببلا)6بار  مي گم بابا اينا كين كه با لباس خاكي ن (2بار) 

اما هزار تا كهكشون سر تا سر هفت آسمون             مونده به زير پرشون (2بار)

آه ،ميگه پسرم نور دلم ،باغ گلم ،همه حاصلم      الهي هيچ مسافري از رفيقاش جا نمونه تو هم دعا كن

كه بابات غريب و تنها نمونه بعد امام و شهدا                 زياد تو دنيا نمونه (2بار) 

اينا تو آسمون من  ستاره هاي سحرن                   به جون تو براي من (عزيزتر از برادرن)2بار 

به كي بگم چه جور بگم،بعضي هاشون       تو بيداري بعضي هاشون تو روياها جلوه ي مولا رو ديدن

جذبه ي آقا رو ديدن                             ياد امام و شهدا 2بار (دل و مي بره كرببلا)6بار 



برچسب‌ها: شهدا
[ جمعه ۱۳۹۲/۰۸/۱۷ ] [ 12:22 ] [ بابايي ]

همراه با کاروان عاشورایی سید الشهدا ع

و اما محرم ...

امام حسین (( ع )) حکومت یزید را بر خلاف اسلام و قرارنامه ی صلح امام حسن (( ع )) می دانست و از بیعت با او که در بی بند و باری و فسق و فجور شهرت داشت سرباز زد ، امام برای در امان ماندن از دسیسه کارگزاران یزید ، عازم مکه گردید و آن حضرت قصد داشت از فرصت حج خانه ی خدا استفاده کرده و شرایط نامطلوب جامعه و حکومت اسلامی را برای عموم حج گزاران تشریح نماید ، مدتی هم بود که نامه هایی از مردم کوفه به دستان مبارک امام رسیده و امام حسین علیه السلام ، مسلم بن عقیل را برای بررسی وضع کوفه به آن شهر فرستاد .

امام در مسیر خود به کوفه در حالی خبر پیمان شکنی کوفیان و شهادت ابن عقیل را دریافت کرد که ماموران ابن زیاد به فرماندهی حرٌٍبن ریاحی راه را بر ایشان بسته بودند و امام و اندکی از یارانش در صحرا ی کربلا بر سر دو راهی بیعت و اطاعت توام با ذلت و خواری و یا استقبال از مرگ شرافتمندانه و شهادت در راه خداوند قرار گرفت ...

 تهیه کننده : مهدیه شاعری از گروه شهید عباس بابایی کلاس پنجم مدرسه مائده


برچسب‌ها: مذهبی شهدا
[ شنبه ۱۳۹۲/۰۸/۱۱ ] [ 15:44 ] [ بابايي ]

السلام علیک یا ابا صالح المهدی (( عج ))

      تصویر شهدای هسته ای را یکی از دوستان خوبم طراحی نمود با تمام عشق و علاقه ای که به شهدا  راه علم داشت ، خودم نیز به اینها که ستاره های درخشانی هستند در آسمان علم و دانش افتخار می نمایم و برای شاگردانم در دبستان مائده فرون آباد روی دیوار کلاسمان نصب نموده ایم به یاد اینکه مدیون خون شهدا هستیم و باید تا می توانیم در راه علم پاسدار خون شهدا باشیم .

      نام گروهها را هم از نام شهدای گرانقدر چون شهید عباس بابایی ، شهید محمد حسین فهمیده ، شهید محمد ابراهیم همت ، شهید دکتر مصطفی چمران ، شهید مهدی باکری و شهید محمد جهان آرا و همینطور تصویری از شهیده سیده طاهره هاشمی را به عنوان الگویی برای شاگردانم قرار داده ام .

       از شهدا و امام شهدا ( ره ) خواستارم به همه شاگردان این مرز و بوم کمک نمایند تا رهرو راه آنها باشند ...



برچسب‌ها: یاد شهدا
[ شنبه ۱۳۹۲/۰۸/۰۴ ] [ 22:30 ] [ بابايي ]
شهید دکتر چمران :

هنگام وداع فرا رسیده است .

شمعی بود از دنیای خود جدا شد و به پهنه هستی عالم ،

قدم گذاشت .

به دام عشق پروانه افتاد ، اسیر شد ، سوخت و گرفتار شد.

اما از خواب بیدار شد و هر  کس به سوی کار خویش رفت .

همه رفتند واو را تنها گذاشتند .

اما از خواب بیدار شد و هر کس به سوی کار خویش رفت .

همه رفتند و او را تنها گذاشتند . شمعی دور افتاده .

شمع بودم ، اشک شدم ،عشق بودم ،آب شدم .

جمع بودم ، روح شدم . قلب بودم ، نور شدم .آتش بودم ،دود شدم.


برگرفته از کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود



[ شنبه ۱۳۹۲/۰۶/۲۳ ] [ 8:11 ] [ بابايي ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

علم چون گنجي است كه زر و سيم را ياراي خريداري آن نشايد بلكه تنها در محضر معلم زانوي ادب بر زمين نهادن بايدت!

:My email          
z_babaei21@yahoo.com