|
مداد طلايي
علمي-آموزشي
| ||
|
انیشتین ... انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...برچسبها: داستان کوتاه, خاطره ادامه مطلب [ شنبه ۱۳۹۹/۰۴/۲۸ ] [ 9:27 ] [ بابايي ]
خاطره سفر حج پدرم ومادرم به همراه خانوادهساعت 7 از فرودگاه تهران مامان و بابام حرکت کردن جلوی پنجره لحظه به لحظه بیرون را نگاه می کردیم سه ساعتی هواپیما در حال پرواز بود در این مدت همه شکرگذار خدا بودند که توفیق این زیارت نصیب شان شده، شوق و دلهره خاصی داشتیم چون جایی می رفتیم که تا اون لحظه از نزدیک ندیده بودمش، بلاخره انتظار سر آمد و هواپیما ساعت 10 صبح به وقت ایران در فرودگاه مدینه به زمین نشست. با پیاده شدن از هواپیما سوار اتوبوس شدیم و به داخل سالن فرودگاه رفتیم و ساک های خود را تحویل گرفته و سوار اتوبوس شده و به هتل برکه الیاس در مدینه رفتیم و پس از استراحتی کوتاه برای زیارت و اقامه نماز ظهر به مسجد النبی رفتیم. چند روزی که در مدینه بودیم هر سه وعده به همراه خانواده به مسجدالنبی می رفتیم و زیارت کرده و نماز می خواندیم، روز چهارم حضور در مدینه چهارشنبه برای زیارت دوره با کاروان به محل"شهدای احد"، "مسجد ذوالقبلتین" و" مسجد قبا" رفتیم و روز بعد هم به همراه کاروان به "بقیع" رفتیم بقیع هم بزرگ بود و هم غریب! در آنجا زیارت نامه خوانده و در مدینه روزها به همین منوال گذشت. بابام؛ بعدها که به مکه رفتیم فهمیدم مدینه قشنگتر از مکه است، خیابانها و هتلهایش نسبت به مکه زیباترند. مکه حالتی کوهستانی دارد و اکثر خانهها و خیابانهایش به کوه ختم میشود.
تهیه و تنظیم: محمد صادق رضائی برچسبها: داستان کوتاه, خاطره ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۳۹۹/۰۱/۱۴ ] [ 18:30 ] [ بابايي ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||